علی
دوسش دارم
کـاش مـی فـهـمیـدی .... قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی: بـمان... نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛ و آرام بـگویـى: هـر طور راحـتـى ... ! از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت تازه شکفتهام نمیدانم. از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت فعلا در گرمای وجودش غرقم نمیدانم. از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت در هزار رنگ آن رنگ باختهام نمیدانم. از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت سرد است و بیرنگ. از مادر پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت یعنی هر که در این خانه است. از پدر پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت یعنی تو. از خواهر پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت هنوز به آن نرسیدم. شبی از ماه پرسیدم عشق یعنی چه؟ شرمگین و خجل خود را در آغوش اسمان پنهان کرد. شبی دیگر از ماه پرسیدم عشق یعنی چه؟ ماه با چهرهای باز و خندان گفت یعنی مهتاب برای دیدن چشمانت ثانیه شماری میکنم واسه لمس کردن دستای گرمت بیقراری میکنم برای این که طاقت دیدن نگاهت را داشته باشم روزی صد بار نگاهت را تجسم میکنم. واسه جبران روزهایی که بدون تو تنها بودم لحظه شماری میکنم تا در آغوشت بگیرم و بگویم بهترین لحظات زندگیام لحظات با تو بودن است. ای خدای خوبم
ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﺪﯾﻬﺎ ؛
ﺗﻬﻤﺖ ﻫﺎ ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ !
ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﺧﻤﻬﺎ ؛...
......
ﺩﺍﺩﻫﺎ ،
ﺯﯾﺮ ﺁﺑﯽ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎ !
ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ !
ﺍﻣﺎ ....
ﺍﯾﻦ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺎﺳﺖ ؛...
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﯾﻦ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ،
ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ! ﺳﺎﮐﺖ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ....
ﻣﺎ ﺯﻧﻬﺎﯼ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ !
ﻣﺤﮑﻢ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ ... !!
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
www . night Skin . ir |